-
خانه
-
مقالات
مقالات
سالهاست که اقتصاد ما در سطح کلان روی رونق را به خودش ندیده است، سیاستگذاریهای اشتباه، اجرای اشتباهتر و نگاه به بیرون باعث شده که امروز حال اقتصاد خوب نباشد، به راحتی میتوانیم این موضوع را در ارزش پول ملی، قدرت خرید و حال و احوال مردم مشاهده کرد و خیلی نیاز به آمار و ارقام و بانک مرکزی نیست. کافی است که سری به یک فروشگاه بزنید و قیمت اقلام مصرفی و مورد نیاز خودتان را مقایسه کنید با چند روز قبل، چند هفته قبل و سال قبل و شاید در برخی محصولات با چند ساعت قبل این موضوع در بازارهای سرمایهای مثل: طلا، سکه، ملک و خودرو که جای خود دارد. در اقتصاد کاملاً دولتی ما صحبت کردن از تحریمها و فشارهای خارجی به شوخی نخ نمایی تبدیل شده که حتی کسانی که امیدی هم به این تدبیر داشتند را نا امید کرده است.
یکی از بهترین استراتژی ها برای توسعه و رشد کسب و کارها استراتژی خلاء بازار است. وقتی با دقت به کسب و کار خود نگاه کنید فضاهایی را می یابید که هیچ کس به آنجا ورود نکرده و محصولات و خدماتی را می بینید که هیچ کس آنها را ارائه نداده است، و شما می توانید فضای خالی بین آنچه در حال حاضر در بازار وجود دارد و آنچه می توانید به بازار ارائه دهید را پُر کنید.
همه ما ایدههایی در ذهن داریم، سؤال مهم اینجاست که چطور تشخیص دهیم ایدهای که در ذهن داریم موفق خواهد شد؟ ایدههایی که ازنظر خودمان عالی و پولساز هستند، ساعات زیادی به ایدههایمان فکر میکنیم و هر بار ذوقزده میشویم که اگر این ایده را انجام دهیم دیگر همهچیزتمام است. اینکه ایده داریم، رؤیاپردازی میکنیم و به خودمان و ایدهمان اطمینان داریم بسیار درست و عالی است اما واقعاً از کجا بدانیم که اشتباه نمیکنیم؟ از کجا بفهمیم که ایده ما پولساز است یا خیر؟
یکی از عناصر مهم در فروش و متقاعدسازی مشتری نوع بیان و نوع گفتن شما درباره کالا یا خدمتتان است، در حقیقت عامل مهم درفروش و متقاعد کردن مشتری برای خرید پیشنهادی است که به مشتری میدهید و هر چه پیشنهادات شما حرفهایتر و جذابتر باشد فروش بیشتر است.شما قصد دارید کالایی را با تخفیف بخرید، بعضی فروشندهها پیشنهاد تخفیفشان با پول است مثلاً با 5 هزار یا 50 هزار تومان تخفیف و بعضی دیگر پیشنهادشان را با درصد مشخص کردهاند مثلاً با 5 درصد یا 50 درصد تخفیف!
آیا میدانید که تفکر ما بر مبنای تصاویر شکل میگیرد، تصاویری که در ذهن مجسم میکنیم شکل میگیرد نه کلمات پس نخستین گام برای رسیدن به موفقیت اصلاح تصورات ذهنی ما درباره خواستههایمان و راه رسیدن به آنهاست. برای مثال وقتی من به شما میگویم گل سرخ، حروف گ ـ ل ـ س ـ ر ـ خ به ذهن شما نمیآید، بلکه تصویری از گل سرخ در ذهن شما ایجاد میشود. بزرگترین کشفی که روانشناسان در قرن اخیر در حق بشریت کردهاند، کشف این حقیقت است که تصویر ذهنی همانند یک تجربه به مغز سپرده میشود. وقتی شما تصویری را در ذهن مجسم میکنید ذهن شما با آن مانند یک تجربه که قبلا انجام شده است بر خورد میکند.
یکی از دغدغههای کارآفرینان و مدیران کسبوکارها جستجو و پیدا کردن کارمندان عالی و درجهیک برای کسبوکارشان است در اغلب موارد به دلیل اینکه فرد مناسبی برای انجام یک کار پیدا نمیکنند ناچار فردی معمولی باقابلیتهای متوسط را استخدام میکنند و همین کار ابتدا باعث افت کیفیت انجام کارها توسط فرد میشود و هم اینکه کیفیت کار کل تیم و مجموعه را پایین میآورد و درنهایت کسبوکار افت میکند، برای هر جایگاهی در کسبوکار حتماً افراد عالی و درجهیکی وجود دارند اما سؤال اینجاست که چطور این افراد را پیدا کنیم و چطور آنها را استخدام کنیم؟
دغدغه بسیاری از مدیران وصاحبان کسب و کارها به خصوص کسانی که محصول تولید می کنند قیمت و قیمت گذاری است. اگر بخواهیم ریشه ای مساله قیمت را بررسی کنیم باید بگویم، با اینکه قیمت گذاری بخش مهمی از فرایند فروش و تصمیمگیری مشتری برای خرید است اما قیمت تنها بخشی از این فرآیند است معمولاً در زمان رکود اکثر کسب و کارها به این فکر میافتند که قیمتها را کاهش دهند تا بتوانند تعداد فروش بیشتری داشته باشند اما من در این مقاله قصد دارم از زاویه دیگری به قیمت و قیمت گذاری بپردازم.
فروشتان کم است؟ درآمدتان پایین است؟ از کسبوکارتان راضی نیستید؟ مشتریان کمی دارید؟ دلیلش کاملاٌ واضح است!در روز چند ساعت از وقتتان را به بازاریابی اختصاص میدهید؟دیدگاه رایج و اشتباهی در بین افراد وجود دارد که ما فکر میکنیم همینکه محصول یا خدمت خوب و باکیفیتی داشته باشیم، مشتری به ما مراجعه میکند و از ما خرید میکند، این فرضیه تا زمانی درست بود که ما رقبای کمی داشتیم یا در بسیاری از اصناف اصلاً رقیب نداشتیم، به یاد بیاورید زمانی را که در یک محله بزرگ فقط یک سوپرمارکت وجود داشت، یا برای خرید لباس مجبور بودیم راه زیادی را طی کنیم تا یا در بازار بزرگ شهر و یا در محلی که بورس فروش لباس بود، لباس موردنظرمان را تهیه کنیم.
زمانی که صحبت سر رشد کسبوکار است اغلب بهانهای که افراد میآورند نداشتن پول و سرمایه کافی برای رشد و توسعه کسبوکار است این در حالی است که در بسیاری از موارد نداشتن مهارتهای مدیریتی باعث شده است که بسیاری از کسبوکارها رشد نکنند و درجا بزنند؛ احتمالاً شما هم افرادی را میشناسید که در شروع یک کسبوکار خیلی خوب جلو میروند اما پس از مدتی که به حد مشخصی رشد کردند درجا میزنند و رشد نمیکنند